غزل شماره 51 حافظ: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

به گزارش مجله تور یک روزه، غزل شماره 51 حافظ یکی از غزل های عاشقانه ایام جوانی، یعنی قبل از سی سالگی اوست، ایامی که حافظ از خواجوی کرمانی در شعر و شاعری نکته ها می آموخت و گاه از سبک شعری او تأثیر می پذیرفت. در این غزل که سراسر توصیف زیبایی و ملاحت دلدار است، حافظ به وفاداری خود اشاره دارد و اینکه یار شیرین سخن به او شیوه غزل گفتن را آموخته است.

غزل شماره 51 حافظ: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

خبرنگاران | سرویس فرهنگ و هنر

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

وز پی دیدن او دادن جان کار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز

هر که دل بردن او دید و در انکار من است

ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو

شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

بنده طالع خویشم که در این قحط وفا

عشق آن لولی سرمست خریدار من است

طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش

فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است

باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران

کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است

شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود

نرگس او که طبیب دل بیمار من است

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت

یار شیرین سخن نادره گفتار من است

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

تعبیر فال حافظ شما

نگران و هراسان نباش. به کوشش خودت ادامه بده و با اراده به سمت اهدافت حرکت کن تا پیروزی را در آغوش بگیری. دوستان صمیمی و قدیمی خود را هیچگاه فراموش مکن. از انتقاد و عیب جویی افراد نادان اطرافت هراسی نداشته باش که نمی توانند خدشه ای به تو وارد نمایند. اگر در آستانه ازدواج هستی دل خوش دار که ازدواج موفقی خواهی داشت و به سعادت خواهی رسید. توکل بر خدا را فراموش نکن.

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

شاهد فال:

غزل شماره 52 - روزگاریست که سودای بتان دین من است

〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰

غزل شماره 51 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

https://setare.com/files/fa/news/1399/2/31/359835-284.mp3

معنی و تفسیر غزل شماره 51 حافظ

بیت اول

لعلِ سیرابِ بخون تشنه لبِ یارِ من است

وز پیِ دیدن او دادن جان کارِ من است

لعل به خون تشنه و تر و تازه، لب یار من است؛ و برای دیدن لب یار یا برای دیدن خودِ جانان و یا بعد از دیدن جانان و یا لب جانان، کارِ من جان دادن است. [لعل = اسم یک گوهر مشهور و مشخص / سیراب / در لغت به معنی از آب سیر گشته، ولی مجازاََ به معنی طراوت و لطافت است / به خون تشنه = تشنه خون، عبارت است از سرخی زیاد]

✦✦✦✦

بیت دوم

شرم از آن چشمِ سیه بادش و مژگانِ دراز

هر که دل بُردنِ او دید و در انکار من است

از آن چشمان سیاه و مژگانِ دراز، شرمش باد هر آن که دلبری و شیوه آن جانان را دیده و با وجودِ این در انکار من است. یعنی شرمسار باد آن کسی که سود او جنون و رسوایی مرا انکار می نماید. زیرا جانان با آن چشم و مژگان به هر که توجه کند. اسیر کمند عشق می نمایدش و بعد از عشق دیوانگی و جنون لازم است. [بعضی گویند: غرض از انکار من یعنی عشق مرا انکار می نماید. یعنی گوید تو عاشق نیستی]

✦✦✦✦

بیت سوم

ساروان رخت به دروازه مبر کآن سر کُو

شاه راهیست که منزلگه دلدار من است

ای ساربان رخت و اثواب مرا از دروازه شهر بیرون مبر، زیرا سر کوی آن جانان شاه راهی است که هم آنجا سر منزل دلدار من است. یعنی راستا و گردشگاهش است. زیرا آن محله و آن سر کوی، مجمع دلبران است. پس در اینصورت آنجا را ترک می کنی کجا می روی. [ساربان = شتربان / رخت = اسباب خانه / دروازه = در های محله که شب ها برای ایمن ماندن از ورود سارق بسته می گردد / شاهراه = بهترین راه، زیرا شاه به معنای بهتر و خوب است / سر منزل = ابتدای محل نزول]

✦✦✦✦

بیت چهارم

بنده طالعِ خویشم که درین قحطِ وفا

عشقِ آن لولی سرمست خریدارِ من است

غلام طالع خود هستم که در این قحطی وفا، یعنی در دورانی که کسی به کسی وفا نمی نماید. این از اقبال من است که عشق و محبت آن لولی مرا بی اختیار به خود جذب نموده، عاشق خود نموده است. [قحط = نایاب / قحط وفا = کسی به کسی وفا نکند / لولی = نام طایفه ای از کولیان عجم است که مابین شیراز و اصفهان ییلاق قشلاق دارند / سرمست = سرخوش]

✦✦✦✦

بیت پنجم

طبله عطرِ گل و زلفِ عبیر افشانش

فیضِ یک شمه ز بویِ خوشِ عطارِ من است

طبله عطر گل، مراد خود گل است و زلف عبیر افشان، باز هم مراد خود گل است، یک فیض جزیی است از بوی خوش عطار من. یعنی گل، بوی خوش و معطر خود را از جانان من استقاضه نموده است. حاصل کلام: بوی خوشی که در گل وجود دارد یک شمه و یک ذره از بوی خوش جانان من است. [طبله = تقریباََ مثل طبق است، ولی گرد نیست / فیض = در اصطلاح بهره و نفعی به کسی رسیدن]

✦✦✦✦

بیت ششم

باغبان همچو نسیمم ز درِ خویش مران

کآبِ گلزارِ تو از اشکِ چو گلنارِ من است

ای باغبان مرا، چون نسیم از درِ باغ مَران. یعنی نسیم، درِ باغ قرار نگرفته زود می گذرد. پس حالا مرا هم مانند نسیم مکن. یعنی زود از درِ باغ مرانم. بلکه بگذار وارد باغت شوم و آن را سیر و تماشا نمایم و در گوشه ای از آن قرار بگیرم. زیرا آب گلزار تو از اشک، چون گلنار چشم من است. یعنی باغت از اشک چشم من سیراب می گردد.

✦✦✦✦

بیت هفتم

شربتِ قند و گلاب از لبِ یارم فرمود

نرگسِ او که طبیبِ دلِ بیمارِ من است

چشمان، چون نرگس او که طبیب دلِ خسته من است. برای مداوا از لب یار شربت گلابدار برایم تجویز نموده است.

✦✦✦✦

بیت هشتم

آنکه در طرزِ غزل نکته به حافظ آموخت

یارِ شیرین سخنِ نادره گفتارِ من است

آنکه در طرز و اسلوب غزل گفتن به حافظ نکته آموخت. یار شیرین بیان و نادره گفتار من است. [طرز = نمط و اسلوب / نادره گفتار = مراد از کسی که سخنان او را کسی دیگر نتواند بگوید]

منبع: توضیح سودی، انتشارات نگاه.

منبع: setare.com
انتشار: 7 تیر 1400 بروزرسانی: 7 تیر 1400 گردآورنده: onedaynet.ir شناسه مطلب: 1630

به "غزل شماره 51 حافظ: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "غزل شماره 51 حافظ: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید