تفال به حافظ امروز دوشنبه 28 شهریورماه 1401
به گزارش مجله تور یک روزه، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من
روی رنگین را به هر کس می نماید همچو گل
ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من
چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین
گفت می خواهی مگر تا جوی خون راند ز من
او به خونم تشنه و من بر لبش تا، چون گردد
کام بستانم از او یا داد بستاند ز من
گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست
بس حکایت های شیرین باز می ماند ز من
گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان گردد
ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من
دوستان جان داده ام بهر دهانش نگاه کنید
کو به چیزی مختصر، چون باز می ماند ز من
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من
توضیح لغت: روی رنگین: چهره نگارین زیبا/چیزی مختصر: چیزی اندک، به استعاره دهان تنگ یار
تفسیر عرفانی:
چون خاک درگاهش گردم، از من دور می گردد و اگر بگویم از ظلم و ستم نمودن، روی از من می تابد. مقصود او از این شعر این است که دوست داران یار به یک اشاره دوست در مقابلش جان می دهند تا به وصالش نایل گردند، حال آن که دوست وصال را به سرعت محقق نمی سازد و پس از مدت مدیدی لقایش را نصیب می نماید.
تعبیر غزل:
تکیه کردن بر کار های جهان و داشتن آرزو های دور و دراز، کاری عبث و بی فایده است، دلبستگی پیدا نکن؛ چرا که دل بستن به یک چیز ناپایدار و سست در شان و منزلت انسان واقعی نیست.
منبع: فرارو